انزوا جستنلغتنامه دهخداانزوا جستن . [ اِ زِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) گوشه نشینی اختیار کردن . (ناظم الاطباء). عزلت اختیار کردن . منزوی شدن . گوشه گرفتن . کناره گرفتن . معتزل شدن . (از یادداشتهای لغت نامه ).
انزوالغتنامه دهخداانزوا. [ اِ زِ ] (ع اِمص ) گوشه نشینی و کناره جویی از مردم و خانه نشینی . (ناظم الاطباء). گوشه نشینی و یک سو شدن از خلق . (غیاث اللغات ). گوشه گیری . گوشه گرفتن ازخلق . (یادداشت مؤلف ). کناره گیری . عزلت . اعتزال . اعتزال جستن . منزوی شدن . انعزال . (از یادداشتهای لغت نامه )
انزواءلغتنامه دهخداانزواء. [ اِ زِ ] (ع مص ) دور شدن و زاویه گرفتن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یک سو شدن و فراهم آمدن و گوشه گرفتن . (آنندراج ). واهم آمدن و بیکسو شدن . (تاج المصادر بیهقی ). زاویه گرفتن . (از اقرب الموارد). بیکسوی شدن . (مجمل اللغة). || درکشیده شدن پوست . (از منتهی الارب
اعتزال جستنلغتنامه دهخدااعتزال جستن . [ اِ ت ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) کناره گیری کردن . دوری کردن . عزلت گزیدن . انزوا جستن . رجوع به اعتزال شود.
انزوالغتنامه دهخداانزوا. [ اِ زِ ] (ع اِمص ) گوشه نشینی و کناره جویی از مردم و خانه نشینی . (ناظم الاطباء). گوشه نشینی و یک سو شدن از خلق . (غیاث اللغات ). گوشه گیری . گوشه گرفتن ازخلق . (یادداشت مؤلف ). کناره گیری . عزلت . اعتزال . اعتزال جستن . منزوی شدن . انعزال . (از یادداشتهای لغت نامه )
گوشه گرفتنلغتنامه دهخداگوشه گرفتن . [ ش َ / ش ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گرفتن کرانه و طرف و لبه ٔ چیزی . || به یک سو نشستن . (آنندراج ). گوشه نشینی کردن و خلوت گزیدن . (ناظم الاطباء). انزوا گزیدن . منزوی شدن . انزوا جستن . اعتزال . اعتکاف . عکوف . انتباذ. اعتکال .
منزویلغتنامه دهخدامنزوی . [ م ُ زَ ] (ع ص ) به یک سو شونده از خلق و گوشه نشین . (غیاث )(آنندراج ). دورشونده و در زاویه ٔ خانه قرارگرفته و گوشه نشین و گوشه گیر و یک سوشده از مردمان و منفرد و مجرد و تارک دنیا. (ناظم الاطباء). آنکه از مردم کناره گیرد و گوشه ای نشیند. عزلت نشین . معتزل <span class
گریبانلغتنامه دهخداگریبان . [ گ ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از دو جزو: جزو اول در اوستا «گریوا» (گردنه ، کوه )، پهلوی «گریوک » (گردنه ، کوه )، هندی باستان «گریوا» (پشت کردن )، پهلوی «پان « » گریوی » . و جزو دوم پسوند اتصاف و حفاظت است ؛ جمعاً بمعنی محافظ گردن . بخشی از جامه که پیرامون گردن قرار گیرد. (
انزوالغتنامه دهخداانزوا. [ اِ زِ ] (ع اِمص ) گوشه نشینی و کناره جویی از مردم و خانه نشینی . (ناظم الاطباء). گوشه نشینی و یک سو شدن از خلق . (غیاث اللغات ). گوشه گیری . گوشه گرفتن ازخلق . (یادداشت مؤلف ). کناره گیری . عزلت . اعتزال . اعتزال جستن . منزوی شدن . انعزال . (از یادداشتهای لغت نامه )
انزوالغتنامه دهخداانزوا. [ اِ زِ ] (ع اِمص ) گوشه نشینی و کناره جویی از مردم و خانه نشینی . (ناظم الاطباء). گوشه نشینی و یک سو شدن از خلق . (غیاث اللغات ). گوشه گیری . گوشه گرفتن ازخلق . (یادداشت مؤلف ). کناره گیری . عزلت . اعتزال . اعتزال جستن . منزوی شدن . انعزال . (از یادداشتهای لغت نامه )