انساثالغتنامه دهخداانساثا. [ ] (اِ) مویزج . (فهرست مخزن الادویه ). زبیب الجبل . مویزک . و رجوع به انساسا شود.
انشاثالغتنامه دهخداانشاثا. [ اَ ] (اِ) به سریانی دوایی است که آنرا بفارسی مویزک و بعربی زبیب الجبل خوانند. (برهان قاطع). مویزج . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). کشمش کولی .(یادداشت لغت نامه ). و رجوع به مویزک و مویزج شود.
انشطاءلغتنامه دهخداانشطاء. [ اِ ش ِ ] (ع مص ) پراکنده شدن . (منتهی الارب ). پراکنده شدن و منشعب گشتن . (ناظم الاطباء). پراکنده شدن شاخها بهر سو. (آنندراج ). انشعاب . (از اقرب الموارد).
انساسالغتنامه دهخداانساسا. [ اُ ] (اِ) مأخوذ از سریانی ، کشمش و مویز. (ناظم الاطباء). و رجوع به انساثا شود.