عنفقلغتنامه دهخداعنفق . [ ع َ ف َ ] (ع ص ) سبکی چیزی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). چیز سبک و اندک . (از اقرب الموارد).
عنفکلغتنامه دهخداعنفک . [ ع َ ف َ] (ع ص ) گول از مرد و زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد گول و زن گول . (ناظم الاطباء). احمق و حمقاء. (اقرب الموارد). || مرد ثقیل ناگوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
أَنفَقَفرهنگ واژگان قرآنانفاق کرد(کلمه انفاق به معناي بذل مال و صرف آن در رفع حوايج خويشتن و يا ديگران است )
انفاقلغتنامه دهخداانفاق . [ اِ ] (ع مص ) درویش گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درویش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (مؤید الفضلاء). بی چیز شدن و بپایان رسیدن توشه . (از اقرب الموارد). || سپری کردن مال را و هزینه نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفقه کردن . (تاج المصادر بی
انفقاءلغتنامه دهخداانفقاء. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) کور شدن چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکسته شدن یا کنده شدن چشم . (از اقرب الموارد). ترکیدن چشم . (یادداشت مؤلف ). || برکنده و شکسته گردیدن آبله و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ترکیدن آبله و شکسته شدن آبله و مان
انفقاسلغتنامه دهخداانفقاس . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) برگردیدن چوب بر مرغ : انفقس علی الطیر العود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). انفقاس عودبر طیر؛ برگشتن چوب دام بر مرغ . (یادداشت مؤلف ).
انفقاعلغتنامه دهخداانفقاع . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) شکافته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انشقاق . (از اقرب الموارد).
انفقاقلغتنامه دهخداانفقاق . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) گشاده شدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انفراج . (از اقرب الموارد). شکافته شدن . (تاج المصادربیهقی ) (مصادر زوزنی ).
انفقدهلغتنامه دهخداانفقده . [ اَ ف َ دَ / دِ ] (اِ) زر و یا سیم گداخته . (ناظم الاطباء). و رجوع به انفغده شود.
انفقاءلغتنامه دهخداانفقاء. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) کور شدن چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکسته شدن یا کنده شدن چشم . (از اقرب الموارد). ترکیدن چشم . (یادداشت مؤلف ). || برکنده و شکسته گردیدن آبله و مانند آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ترکیدن آبله و شکسته شدن آبله و مان
انفقاسلغتنامه دهخداانفقاس . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) برگردیدن چوب بر مرغ : انفقس علی الطیر العود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). انفقاس عودبر طیر؛ برگشتن چوب دام بر مرغ . (یادداشت مؤلف ).
انفقاعلغتنامه دهخداانفقاع . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) شکافته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انشقاق . (از اقرب الموارد).
انفقاقلغتنامه دهخداانفقاق . [ اِ ف ِ ] (ع مص ) گشاده شدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انفراج . (از اقرب الموارد). شکافته شدن . (تاج المصادربیهقی ) (مصادر زوزنی ).
انفقدهلغتنامه دهخداانفقده . [ اَ ف َ دَ / دِ ] (اِ) زر و یا سیم گداخته . (ناظم الاطباء). و رجوع به انفغده شود.