انگیزانیدنلغتنامه دهخداانگیزانیدن . [ اَ دَ ] (مص ) انگیختن .- برانگیزانیدن ؛ برانگیختن . رجوع به انگیختن و انگیز و برانگیختن شود.
انگیزاندنلغتنامه دهخداانگیزاندن . [ اَ دَ ] (مص ) انگیزانیدن . متعدی انگیختن است . رجوع به انگیزانیدن و انگیختن شود.
انگیزاندندیکشنری فارسی به انگلیسیcause, drive, elicit, excite, fire, foster, impel, invite, kindle, motivate, motive, operate, pique, prod, prompt, provoke, quicken, spur, stimulate, stir, tempt, trigger, wake
انگیزاندنلغتنامه دهخداانگیزاندن . [ اَ دَ ] (مص ) انگیزانیدن . متعدی انگیختن است . رجوع به انگیزانیدن و انگیختن شود.
انگیزاندندیکشنری فارسی به انگلیسیcause, drive, elicit, excite, fire, foster, impel, invite, kindle, motivate, motive, operate, pique, prod, prompt, provoke, quicken, spur, stimulate, stir, tempt, trigger, wake
دام داشتنلغتنامه دهخدادام داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دامداری . مالک دام بودن . حافظ و نگهبان دام بودن (در هر دو معنی آلت صید و حیوان اهلی ). || وسیله ٔ صید قرار دادن دام و تله : زانکه دین را دام دارد بیشتر پرهیز کن زانکه سوی او چو آمد صید را زنهار نیست .<p class
دام رودلغتنامه دهخدادام رود. (اِخ ) دهی است از دهستان فروغن بخش ششتمد شهرستان سبزوار، واقع در 42هزارگزی باختر ششتمد و 4هزارگزی جنوب کال شور. جلگه است و گرمسیر و دارای 270 تن سکنه . آب آن از قنات
انگیزاندنلغتنامه دهخداانگیزاندن . [ اَ دَ ] (مص ) انگیزانیدن . متعدی انگیختن است . رجوع به انگیزانیدن و انگیختن شود.
برانگیزاندنلغتنامه دهخدابرانگیزاندن . [ ب َ اَدَ ] (مص مرکب ) واداشتن . برانگیختن . برانگیزانیدن . انگیزاندن . رجوع به برانگیختن و برانگیزانیدن شود.
انگیزاندندیکشنری فارسی به انگلیسیcause, drive, elicit, excite, fire, foster, impel, invite, kindle, motivate, motive, operate, pique, prod, prompt, provoke, quicken, spur, stimulate, stir, tempt, trigger, wake