لغتنامه دهخدا
زجاج . [ زِ ] (ع اِ) دندانهای پیشین (انیاب ). (از لسان العرب ). || زجاج الفحل ، دندان نیش شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). انیاب فحل . (از متن اللغة). عضه الفحل بزجاجه ؛ یعنی با انیاب خود او را گاز گرفت . (از اساس البلاغة). زجاج فحل ؛ انیاب اوست . گفته اند: لها ز