اواریلغتنامه دهخدااواری . [ اَ ی ی ] (ع اِ) ج ِ آری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به آری شود.
افزارهآگاهdevice-awareواژههای مصوب فرهنگستانویژگی نرمافزاری که از اطلاعات موجود در درخواستهای اینترنتی برای شناسایی مرورگر یا افزارة همراه و تعیین قابلیتهای آن بهرهگیری میکند
توانآگاهpower-awareواژههای مصوب فرهنگستانویژگی افزاره یا سامانهای که از چگونگی بهرهگیری بهینه از توان الکتریکی برای انجام کارها آگاهی دارد
رایانش بافتآگاهcontext-aware computingواژههای مصوب فرهنگستانمتناسبسازی بهرهبرداری از خدمات رایانشی بهصورت خودکار برای هر کاربر براساس اطلاعات بافتاری، مانند مکان و حرکات کاربر و صدا و دمای محیط
رایانش توانآگاهpower-aware computingواژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از مؤلفهها و اجزای توانآگاه در رایانش برای صرفهجویی در مصرف انرژی
سامانۀ بافتآگاهcontext-aware systemواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که با توجه به موقعیت یا بافت اطلاعات یا خدمات مناسب به کاربر ارائه میدهد
اوارینلغتنامه دهخدااوارین . [ اَ ] (اِ) زشت و بد. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (برهان ). ضد پرارین خوب و نیکو. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از هفت قلزم ).
اواریهلغتنامه دهخدااواریه . [ اَ ی َ ] (اِ) این کلمه به معنی آسیب دیده و زیان زده در اجناس از کلمه ٔ فرانسه ٔ [ آواریه ] گرفته شده است و امروز در بازار و در محاکم تجارتی ایران متداول است . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
اوارینلغتنامه دهخدااوارین . [ اَ ] (اِ) زشت و بد. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (برهان ). ضد پرارین خوب و نیکو. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از هفت قلزم ).
اواریهلغتنامه دهخدااواریه . [ اَ ی َ ] (اِ) این کلمه به معنی آسیب دیده و زیان زده در اجناس از کلمه ٔ فرانسه ٔ [ آواریه ] گرفته شده است و امروز در بازار و در محاکم تجارتی ایران متداول است . (از یادداشت مرحوم دهخدا).
چلیپاواریلغتنامه دهخداچلیپاواری . [ چ َ ] (حامص مرکب ) خاج شکلی و وضع صلیبی . (ناظم الاطباء). به شکل چلیپا بودن چیزی .خاج شکلی و چلیپاوشی و صلیب مانندی . شبیه بودن به صلیب در شکل و وضع. و رجوع به چلیپا و چلیپاوار شود.
شاواریلغتنامه دهخداشاواری . (اِخ ) قفطی گوید: وی استاد یحیی نحوی مصری اسکندرانی بوده است . (تاریخ الحکماء قفطی ص 354).
سزاواریلغتنامه دهخداسزاواری . [ س ِ / س َ ] (حامص مرکب ) شایستگی و لیاقت و قابلیت . (ناظم الاطباء). قابلیت . اهلیت . صلاحیت . لیاقت : مگر با سزاواری و خرمی کجا روم را زو نیاید کمی . فردوسی .این عروس خ