اودهلغتنامه دهخدااوده . [ اَ دَ ] (اِخ ) نام شهری بسیار قدیمی در شمال هندوستان کنار نهر کوکره ازتوابع رود گنگ و نزدیک شهر فیض آباد و در 125 هزارگزی مشرق لکهنو و در 190 هزارگزی شمال غربی فارس واقع است . در سابق شهری آبادان بود
اودعلغتنامه دهخدااودع . [اَ دَ ] (ع اِ) کلاکموش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). موش صحرایی . || (ص ) حمام اودع ؛ کبوتری که بر چینه دان وی سپیدی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
اوضحلغتنامه دهخدااوضح . [ اَ ض َ ] (ع ن تف ) واضح تر. آشکارتر. (ناظم الاطباء). پیداتر. روشن تر. (آنندراج ). هویداتر.
اوضعلغتنامه دهخدااوضع. [ اَ ض َ ] (ع ن تف ) فرومایه تر و پست تر. (ناظم الاطباء). وضیعتر.- امثال :اوضع من ابن قرضع ، و ابن قرضع مردی از اهل یمن بوده که در لئامت و پستی بوی مثل زنند. رجوع به مجمعالامثال میدانی شود.
بالیانبولیلغتنامه دهخدابالیانبولی . (اِخ ) نام قصبه ٔ مرکز جزء قضای اوده مشک از سنجاق ازمیر از ولایت آیدین که در 28 هزارگزی جنوب شرقی اوده مشک واقع است و شامل 24 پارچه آبادی است . و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج <span class="hl" dir
ثریا جاهلغتنامه دهخداثریا جاه . [ ث ُ رَی ْیا ] (اِخ ) تخلص امجدعلی شاه یکی از حکمرانان اوده ٔ هندوستان . رجوع به امجدعلی شاه شود. (قاموس الاعلام ).
سراولغتنامه دهخداسراو. [ س َ رَ ئو ] (اِخ ) نام رودخانه ای است که شهر اوده در کنار آن رودخانه واقع است در هندوستان . (از برهان ) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
پهولپورلغتنامه دهخداپهولپور. [ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در هندوستان .در 32 هزارگزی شمال غربی بنارس و یکی از ایستگاههای خط آهن میان اوده و رحیلقند. (قاموس الاعلام ترکی ).
پهالاودهلغتنامه دهخداپهالاوده . [ دَ ] (اِخ ) نام قصبه ای است در قسمت شمالی هندوستان ، درسنجاق موانه از ایالت میرات . (قاموس الاعلام ترکی ).
مراودهلغتنامه دهخدامراوده . [ م ُ وِ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) آمد و شد. رفت و آمد. تردد. (یادداشت مؤلف ). دید و بازدید. (ناظم الاطباء). با کسی دوستی و معاشرت داشتن . (فرهنگ فارسی معین ). ج ، مراودات .- مراوده داشتن با کسی ؛ با اورف
گاودهلغتنامه دهخداگاوده . [ دِ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان اختر پشت کوه بخش فیروزکوه شهرستان دماوند، واقع در 26هزارگزی جنوب خاور فیروزکوه و 10هزارگزی راه آهن . کوهستانی سردسیر، دارای 200 تن سکن