اوربیتالorbitalواژههای مصوب فرهنگستانتابعی موجی برای توصیف حالت انرژی مجاز الکترون در یک اتم یا مولکول
اوربیتالفرهنگ فارسی معین(اُ) [ فر. ] (اِ.) = اربیتال : تابعی موجی برای توصیف حالت انرژی مجاز الکترون در یک اتم یا مولکول .
اوربیتال پادپیوندیantibonding orbitalواژههای مصوب فرهنگستانفضایی که وجود الکترون در آن سبب تضعیف پیوند شود
اوربیتال مرزیfrontier orbitalواژههای مصوب فرهنگستانهریک از دو اوربیتالی که یکی از آنها بالاترین اوربیتال مولکولی اشغالشده و دیگری پایینترین اوربیتال مولکولی اشغالنشده است
اوربیتال مولکولیmolecular orbitalواژههای مصوب فرهنگستانتابع موجی بیانکنندۀ موقعیت الکترون در مولکول
اوربیتالorbitalواژههای مصوب فرهنگستانتابعی موجی برای توصیف حالت انرژی مجاز الکترون در یک اتم یا مولکول
اوربیتالفرهنگ فارسی معین(اُ) [ فر. ] (اِ.) = اربیتال : تابعی موجی برای توصیف حالت انرژی مجاز الکترون در یک اتم یا مولکول .
اوربیتالorbitalواژههای مصوب فرهنگستانتابعی موجی برای توصیف حالت انرژی مجاز الکترون در یک اتم یا مولکول
اوربیتالفرهنگ فارسی معین(اُ) [ فر. ] (اِ.) = اربیتال : تابعی موجی برای توصیف حالت انرژی مجاز الکترون در یک اتم یا مولکول .