لغتنامه دهخدا
قرق . [ ق ُ رُ ] (ترکی ،اِ) ممانعت . (غیاث ) (ناظم الاطباء). تعرض . مزاحمت و بازداشت . (ناظم الاطباء). آنندراج آن را به ضم اول و فتح ثانی ضبط کرده و گوید: قُرَق ، منع و بازداشتن . (آنندراج ). قوروق . منع و حراست . (سنگلاخ ) : هست از قرق شرم و حیا ن