خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
او بنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آو
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) آب .
-
او. آر. اس
فرهنگ فارسی معین
(اُ اِ) [ انگ . ]O.R.S (اِ.) محلولی حاوی قند و نمک های گوناگون که به بیمار مبتلا به اسهال می دهند تا آب و املاح از دست رفتة بدن او جبران شود.
-
جستوجو در متن
-
بنی آدم
فرهنگ فارسی معین
(بَ دَ) [ ع . ] ( اِ.) انسان ، آدمیزاد.
-
بنی بشر
فرهنگ فارسی معین
(بَ بَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - فرزندان بشر. 2 - انسان ، آدم .
-
یهود
فرهنگ فارسی معین
(یَ) [ ع . ] (اِ.) بنی اسرائیل ، پیروان حضرت موسی .
-
زبور
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ معر. ] (اِ.) 1 - نوشته ، کتاب . 2 - نام کتاب حضرت داوود از پیامبران بنی اسرائیل .
-
قارون
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] 1 - (اِ.) طبق روایات ، یکی از افراد بنی اسراییل (بعضی او را پسرعم حضرت موسی می دانند). وی جاه طلب و بخیل و حسود بود و همواره کار بنی اسراییل را آشفته و بی سامان می کرد. وی دارای ثروتی فراوان بود. 2 - (ص .) (کن .) کسی که دارای مال فراوان باشد...
-
اسرائیلیات
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (ص نسب .) جِ اسرائیلیه ؛ روایت ها و اخباری که از بنی اسرائیل در اخبار اسلامی آورده اند.
-
گاو موسی
فرهنگ فارسی معین
(وِ) (اِ.) گاوی که طبق روایت قرآن می بایست قوم بنی اسرائیل به امر حضرت موسی قربانی کنند.
-
ایراد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .)وارد ساختن ، داخل کردن . 2 - خرده گرفتن ، اعتراض کردن . 3 - (اِمص .) خرده گیری . ج . ایرادات . ؛~ بنی اسراییلی خرده گیری به قصد بهانه جویی در مورد کارهای غیرمهم .
-
فصح
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ معر. ] (اِ.) معرب فسح عبری . 1 - در نزد یهودان ، جشن یادبود خروج بنی اسراییل از مصر. 2 - در نزد مسیحیان ، جشن یادبود صعود عیسی (ع ).
-
گاو سامری
فرهنگ فارسی معین
(وِ مِ)(اِمر.) گاو زرینی که سامری نامی از بنی اسرائیل آن را ساخته بود و مردم را به پرستیدن آن دعوت می کرد.
-
احزاب
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] ( اِ.) جِ حزب . 1 - گروه ها، دسته ها. 2 - گروه های کافران ، شامل برخی از قبایل عرب ، مانند قریش ، غطفان و بنی قریظه ، که با هم متحد شده به جنگ پیامبر رفته بودند. 3 - هر گروه سیاسی که مرام و مسلکِ ویژه خود را دارد.
-
پاک
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) 1 - عید فصح ، عیدی که یهودیان هر سال در چهاردهمین روز از نخستین ماه قمری به یاد خروج قوم بنی اسرائیل از مصر برپا دارند. 2 - عیدی که مسیحیان هر سال به یاد برخاستن مسیح از میان مردگان برپا کنند.