اولاجلغتنامه دهخدااولاج . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَلَجَة به معنی سمج کوه که در باران و جز آن ، رونده در آن آید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باران گریز. (آنندراج ). رجوع به ولجه شود.
اولاسلغتنامه دهخدااولاس . (اِخ ) آخرین شهری است از اسلام [ به شام ] که بر کران دریای روم است و اندر وی دو جایست که رومیان آنرا بزرگ دارند و به زیارت آیند. (حدود العالم ). قلعه ای است در سواحل بحر شام از نواحی طرطوس . (مراصد).
اولوسلغتنامه دهخدااولوس . [ اُ ل ُ ] (مغولی ، اِ) قبیله و طایفه و جماعت . (آنندراج ). خاندان . دوده . ایل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به تاریخ غازان شود.