نظام وظیفه، سربازی
خدمت نظام وظیفه، سربازى.
مربوط به اجبار
التزام , زامي
bounden, compulsory, forced, mandatory, necessary, obligatory
( اِ) [ ع - فا. ] (ص نسب .) خدمت نظام وظیفه ، سربازی .
اجباری
اجباری نیست
اجباری است