ارتهانلغتنامه دهخداارتهان . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گرو گرفتن . (منتهی الارب ). گرو ستدن . بگرو ستاندن . بگرو فاستدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گرو کردن : و چون ملکی یا ناحیتی مسلم شدی صاحب آن ملک را بر سبیل ارتهان بخوارزم آوردندی . (جهانگشای جوینی ).
ارگتینلغتنامه دهخداارگتین . [ اِ گ ُ ](فرانسوی ، اِ) شبه قلیائی که از نوعی از قارچهای انگل گلهای جو بدست می آید.