اکآءلغتنامه دهخدااکآء. [ اِک ْ ] (ع مص ) اکئآء. ناپسندیدن چیزی را و مکروه داشتن . (ناظم الاطباء). از چیزی یا کسی کراهت داشتن . (از اقرب الموارد).
تیزاب سلطانیaqua regiaواژههای مصوب فرهنگستانمایع بسیار خورنده و دودکنندهای که از یک قسمت نیتریکاسید و سه قسمت هیدروکلریکاسید تشکیل شده است و با تمام فلزها ازجمله طلا و نقره واکنش میدهد
اکاءلغتنامه دهخدااکاء. [ اِ ] (ع مص ) وثیقه گرفتن از قرض خود به گواهان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
اکاءلغتنامه دهخدااکاء. [ اِ ] (ع مص ) اکاءة. اراده ٔ کاری کردن و ناگهان بعلت رسیدن شخصی از آن ترسیدن و از اراده ٔ خود بازماندن و بددلی کردن . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به اکاءة شود.
اکاءةلغتنامه دهخدااکاءة. [ اِ ءَ ] (ع مص ) اراده ٔ کاری کردن و ناگهان بعلت رسیدن شخصی از آن ترسیدن و از اراده ٔ خود بازماندن و بددلی کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اکاء شود.