صحنهکاوی شنیداریauditory scene analysis, ASAواژههای مصوب فرهنگستانتوانایی جداسازی و شناسایی اجزای تشکیلدهندة مجموعهای از اصوات که در قالب یک کل معنیدار درک میشود، به این معنی که نهتنها توالی شنیداری بلکه جایگاه هر صدا در توالی شناسایی میشود نیز: تحلیل شنیداری auditory analysis
ایجاسلغتنامه دهخداایجاس . (ع مص ) در دل افکندن ترس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بیم در دل گذاشتن . (المصادر زوزنی ). || نهان داشتن در دل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : فاوجس فی نفسه خیفة موسی . (قرآن <span class="hl" dir="l
ایجاءلغتنامه دهخداایجاء. (ع مص ) (از «وج ی ») بخشیدن . (منتهی الارب ). عطا کردن . (از اقرب الموارد). || زفتی کردن . از اضداد است . (منتهی الارب ). بخل . (از اقرب الموارد). || سوده گردانیدن سم ستور را. (منتهی الارب ). || بی صید بازگشتن شکاری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || وجاء فروختن .
ایجاعلغتنامه دهخداایجاع . (ع مص ) (از «وج ع ») دردناک ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بدرد آوردن . (تاج المصادر بیهقی ).
ایجابلغتنامه دهخداایجاب . (ع مص ) فرض کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || لازم گردانیدن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). یقال اوجب لک البیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). لازم کردن . (غیاث اللغات ). || طپانیدن دل کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : اوجب اﷲ قلبه . (منتهی
إثارة الأجواءِ ضِدَّدیکشنری عربی به فارسیايجا جوّ بدبيني بر ضدّ , جوّ سازي عليه , تحريک عمومي عليه , شوراندن عليه
دوزخ درهواژهنامه آزاد ابن کلمه و واژه که درنوشتن فارسی دوزخ دره می باشد. در نوشتن و تلفظ عامیانه و کردی آن دووزه غه ره می باشد. که در ظاهر ساکنین آن دوتا تعبیری برای آن دارند 1)این که چون دووزه غ به معنی جهنم ،و( ه ره) شاید همون( اره )یا در زبان کردی ایجا می باشد.پس به معنی اینجا دوزخ است ودلیل این تعبیر کردن را طبیعت ک
ایجاسلغتنامه دهخداایجاس . (ع مص ) در دل افکندن ترس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بیم در دل گذاشتن . (المصادر زوزنی ). || نهان داشتن در دل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) : فاوجس فی نفسه خیفة موسی . (قرآن <span class="hl" dir="l
ایجاءلغتنامه دهخداایجاء. (ع مص ) (از «وج ی ») بخشیدن . (منتهی الارب ). عطا کردن . (از اقرب الموارد). || زفتی کردن . از اضداد است . (منتهی الارب ). بخل . (از اقرب الموارد). || سوده گردانیدن سم ستور را. (منتهی الارب ). || بی صید بازگشتن شکاری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || وجاء فروختن .
ایجاعلغتنامه دهخداایجاع . (ع مص ) (از «وج ع ») دردناک ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بدرد آوردن . (تاج المصادر بیهقی ).
ایجابلغتنامه دهخداایجاب . (ع مص ) فرض کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || لازم گردانیدن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). یقال اوجب لک البیع. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). لازم کردن . (غیاث اللغات ). || طپانیدن دل کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : اوجب اﷲ قلبه . (منتهی