حاجاتلغتنامه دهخداحاجات . (ع اِ) ج حاجت . - قاضی الحاجات ؛ برآورنده ٔ نیازها. یکی از اسماء صفات باری عزاسمه « : گفت [ دمنه ] بر درگاه ملک مقیم شده ام و آن را قبله ٔ حاجات و مقصد امید ساخته ».
ایجاد کردندیکشنری فارسی به انگلیسیbeget, breed, build, create, do, effects, effectuate, establish, generate, provoke, inspire, institute, make, produce, spawn, usher
ایجادتعصب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال عصب کردن، عوامفریبی کردن، نفوذ داشتن، اثر داشتن، تأثیر گذاشتن
createدیکشنری انگلیسی به فارسیايجاد كردن، ساختن، ایجاد کردن، خلق کردن، فراهم کردن، افریدن، ناگهان ایجاد شدن، سرشتن
createsدیکشنری انگلیسی به فارسیایجاد می کند، ساختن، ایجاد کردن، خلق کردن، فراهم کردن، افریدن، ناگهان ایجاد شدن، سرشتن
إثارة الْقَلاقلِدیکشنری عربی به فارسیايجاد ناآرامي , ايجاد آشوب , آشوب به راه انداختن , ناآرام کردن , ايجاد اغتشاش , بر هم زدن اوضاع
ایجادلغتنامه دهخداایجاد. (ع مص ) (از «وج د») ائجاد. آفریدن و هست نمودن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در وجود آوردن و پیدا کردن . (آنندراج ) (غیاث ). هست کردن . (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) : این طلب در ما هم از ایجاد تست رستن از بیداد یارب داد تست .
ایجادلغتنامه دهخداایجاد. (ع مص ) (از «وج د») ائجاد. آفریدن و هست نمودن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). در وجود آوردن و پیدا کردن . (آنندراج ) (غیاث ). هست کردن . (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) : این طلب در ما هم از ایجاد تست رستن از بیداد یارب داد تست .
علینقی ایجادلغتنامه دهخداعلینقی ایجاد. [ ع َن َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمدعلی خان همدانی . متخلص به ایجاد. اصل او از همدان بود و در «برهان پور» متولد شد ودر سال 1189 هَ . ق . درگذشت . ابیاتی از شعر او در نتایج الافکار نقل شده است . (از الذریعه ج <span class="hl" dir="ltr"