ایرادگیر

مترادف

بهانهجو، بهانهگیر، خردهگیر، رخصهجو، عیبجو، معترض، منتقد، ناقد

برابر پارسی

خرده گیر

جست‌وجوی دقیق

ایرادگیر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

fastidious, nit-picker, hypercritical, querulous, censorious

ایرادگیر

فرهنگ مترادف و متضاد

بهانهجو، بهانهگیر، خردهگیر، رخصهجو، عیبجو، معترض، منتقد، ناقد

ایرادگیر

فرهنگ سره

خرده گیر

جست‌وجوی هم‌آوا

چهرآذر

فرهنگ نام‌ها

(تلفظ: čehrāzar) (= آذرچهر)، ← آذرچهر .

یاراپذیر

دیکشنری فارسی به انگلیسی

endurable

اردر

لغت‌نامه دهخدا

اردر. [ اِ ] (اِخ ) رودخانه ایست بفرانسه ٔ شعبه ٔ لوار، که از کنار نانت گذرد و 105 هزار گز طول آن است .

چارپدر

لغت‌نامه دهخدا

چارپدر. [ پ ِ دَ ] (اِ مرکب ) آباء اربعه . چهارعنصر.

گاردر

واژه‌نامه آزاد

محله قدیمی ورنوسفادران خمینی شهر که در اصل گاردژ به معنی باغ درون دژ بوده است

جست‌وجوی مشابه

ایرادگیرانه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

censorious

ایرادگیری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

censure, faultfinding, fussiness, nit-picking

ایرادگیری

فرهنگ مترادف و متضاد

انتقاد، بهانهگیری، عیبجویی، نقد

جست‌وجوی متن

نکته گیر

فرهنگ فارسی عمید

ایرادگیر؛ اعتراض‌کننده.

حرفگیر

فرهنگ مترادف و متضاد

خردهگیر، ایرادگیر، عیبجو

خرده گیر

فرهنگ فارسی معین

( ~.) (ص فا.) عیب جو، ایرادگیر.

بهانهجو

فرهنگ مترادف و متضاد

ایرادگیر، بهانهتراش، بهانهطلب، بهانهگیر، رخصهجو

عیبجو

فرهنگ مترادف و متضاد

ایرادگیر، خردهگیر، منتقد، نکتهگیر ≠ عیبپوش

جست‌وجوی هم‌آغاز

ایرادگیرانه

دیکشنری فارسی به انگلیسی

censorious

ایرادگیری

دیکشنری فارسی به انگلیسی

censure, faultfinding, fussiness, nit-picking

ایرادگیری

فرهنگ مترادف و متضاد

انتقاد، بهانهگیری، عیبجویی، نقد

ترجمه مقاله