ایرافشانلغتنامه دهخداایرافشان . (اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ سراوان کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 98).
ایرافشانلغتنامه دهخداایرافشان . (اِخ ) مرکز دهی است از دهستان بخش سیب و سوران شهرستان سراوان ، استان بلوچستان و سیستان درمرز ایران و پاکستان ، دارای 9 (؟) آبادی است و مرکزش ایرافشان و جمعیت آن 1544 تن است و در <span class="hl" di
گهرافشانلغتنامه دهخداگهرافشان . [گ ُ هََ اَ ] (نف مرکب ) مخفف گوهرافشان : عاریت خواستمی گوهر اشک ز ابر دست گهرافشان اسد. خاقانی .قصری که عرش کنگره ٔ اوست آسمان از عقد انجمش گهرافشان تازه کرد. خاقانی .ب
گهرفشانلغتنامه دهخداگهرفشان . [ گ ُ هََ ف ِ ] (نف مرکب ) مخفف گوهرفشان : گفتم گه عطا به چه ماند دو دست اوگفتا دو دست او به دو ابر گهرفشان . فرخی .ابر گهرفشان را هر روز بیست بارخندیدن و گریستن وجذر و مد بود. م
گهرافشانیلغتنامه دهخداگهرافشانی . [ گ ُ هََ اَ ] (حامص مرکب ) مخفف گوهرافشانی . عمل گوهرافشان . رجوع به ذیل همین کلمه شود.
گهرفشانیلغتنامه دهخداگهرفشانی . [ گ ُ هََ ف ِ ] (حامص مرکب ) مخفف گوهرفشانی . عمل گوهرفشان . رجوع به گوهرفشانی شود.
مرگان ریتلغتنامه دهخدامرگان ریت . [ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان هیدوج بخش سوران شهرستان سراوان ، واقع در 40هزارگزی جنوب سوران و کنار راه مالرو ایرافشان به سوران . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
مورتانلغتنامه دهخدامورتان . (اِخ ) دهی است از دهستان ایرافشان بخش سوران شهرستان سراوان واقع در95 هزارگزی سوران با 100 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
مولتانلغتنامه دهخدامولتان . (اِخ ) دهی است از دهستان ایرافشان بخش سوران شهرستان سراوان ، واقع در 45هزارگزی جنوب سوران با 100 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8<
ناهوتلغتنامه دهخداناهوت . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان هیدوج بخش سوران شهرستان سراوان ، در 39 هزارگزی جنوب سوران و 8 هزارگزی راه سوران به ایرافشان واقع است و30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا
دربدرلغتنامه دهخدادربدر. [ دَ ب ِ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان هیدوج بخش سوران شهرستان سراوان ، واقع در 34هزارگزی جنوب خاوری سوران و 15هزارگزی خاور راه مالرو ایرافشان به سوران . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="h