ازلاعلغتنامه دهخداازلاع . [ اِ ] (ع مص ) در طمع چیزی انداختن کسی را که بگیرد آنرا. (منتهی الارب ). در طمع چیزی انداختن تا آنرا بگیرد: ازلعه ؛ اطمعه فی شی ٔ یأخذه . (قطر المحیط).
هزلعةلغتنامه دهخداهزلعة. [ هََ ل َ ع َ] (ع مص ) رفتن و درگذشتن بچه ٔ گرگ از کفتار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || پنهان بیرون آمدن از میان چیزی . (منتهی الارب ). رجوع به هزلاع شود.
حجلهلغتنامه دهخداحجله . [ ح َ ج َ ل َ ] (اِخ ) یکی از دختران صلفحاد بود. سفر اعداد26: 33 و 27: 1 و 36: <span class="hl" dir