اظواءلغتنامه دهخدااظواء. [ اِظْ ] (ع مص ) گول گردیدن . (ناظم الاطباء). اظواء مرد؛ احمق شدن وی . (از متن اللغة).
اظواءلغتنامه دهخدااظواء. [ اَظْ ] (ع اِ)ج ِ ظاء، از حروف تهجی بر تذکیر و ج ِ آن بر تأنیث ظاآت است . (از ذیل اقرب الموارد). رجوع به ظاء شود.
ازواءلغتنامه دهخداازواء. [ اِزْ ] (ع مص ) آمدن و با خود دیگری راآوردن . آمدن و با خود دیگری داشتن . (منتهی الارب ).
لاویجلغتنامه دهخدالاویج . (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ نور و مازندران . عده ٔ قرای آن 15 و مرکز آن لاویج و جمعیت تقریبی آن 2055 نفر و محدود است از شمال به میان بند و از شرق به ناتلکنار و از جنوب به میان رود علیاو از مغرب به هلوپشه
کایزوالغتنامه دهخداکایزوا. [ ] (اِ) مازریون بود و آن دارویی است که در استسقا به کاردارند. (اوبهی ). به فارسی مازریون است . (فهرست مخزن الادویه ). کانی رو. رجوع به مازریون و ماذریون شود.