ایستگیلغتنامه دهخداایستگی . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عقیلی شهرستان شوشتر، دارای 300 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کارون و محصول آن غلات ، پنبه و شلتوک است . ساکنین از طایفه ٔ چهارلنگ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6
اسید چرب استریشدهesterified fatty acid, free fatty acidواژههای مصوب فرهنگستانمحصول ترکیب اسید چرب آزاد با یک مولکول الکلی دیگر مثل گلیسرول
آزمون مِهِ نمکی استیکاسیدacetic acid salt fog test, acetic acid salt spray testواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آزمون خوردگی شتابیافته که در آن فلزات آهنی و غیرآهنی با پوشش آلی و غیرآلی در معرض پاشش استیکاسید قرار میگیرند
تزریق اسیدacid feedواژههای مصوب فرهنگستاناستفاده از اسید در عملیات شیمیایی آبهای خنککن برای واپایش میزان جرمگرفتگی کلسیمکربنات و به دست آوردن بیشترین مقدار گندزدایی (disinfection) با استفاده از کلر
ریبونوکلئیکاسیدribonucleic acidواژههای مصوب فرهنگستانبسپاری متشکل از واحدهای ریبونوکلئوتید اختـ . رِنا RNA
شایستگیلغتنامه دهخداشایستگی . [ ی ِ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و کیفیت شایسته . سزاواری . لیاقت . استحقاق . (از ناظم الاطباء). گویند: فلان کس شایستگی این کار را دارد، یاندارد؛ یعنی متناسب با آن هست یا نیست : نبد جز بزرگی و آهستگی خر
نابایستگیلغتنامه دهخدانابایستگی . [ ی ِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) صفت نابایسته . رجوع به نابایست و نابایسته شود.
ناشایستگیلغتنامه دهخداناشایستگی . [ ی ِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) عدم لیاقت . (ناظم الاطباء). ناسزاواری .نالایقی . بی لیاقتی . عدم کفایت . لایق نبودن . نااهلی .