لغتنامه دهخدا
ایفاق . (ع مص ) سوفار و تیر را در زه کمان نهادن برای انداختن . || نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || موافق گردیدن سخن . || صف بستن . || برابر گردیدن شتران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || به ناگاه ملاقات شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج