ایماسلغتنامه دهخداایماس . (ع مص ) بر مساس و بسودن اندام قادر گردیدن زن و سودن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
سامانۀ ایمنی منطقۀ حرکت فرودگاهairport movement-area safety system, Amassواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که به کمک نرمافزار پیشبینیکننده با ایجاد ارتباط بین رادارهای آسماننگر و سطحنگر خطر برخوردهای احتمالی را بر سطح باند و خزشراه و پیشگاه هشدار میدهد
حماسلغتنامه دهخداحماس . [ ] (اِخ ) ابن القبیت . پنجمین از بنی حمدان و در صنعاپس از 510 هَ . ق . رجوع به تاریخ سلاطین اسلام شود.
حماشلغتنامه دهخداحماش . [ ح ِ ] (ع ص ) به معنی مرد باریک ساق و ساق باریک . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به حمش شود.
تایماسلغتنامه دهخداتایماس . (اِخ ) یکی از پنج تن سران تاتار بود. وی و تاینال در جنگ باجلال الدین خوارزمشاه بسال 625 هَ . ق . مهتر ایشان بودند. رجوع به تاریخ مغول اقبال ص 122 و تاینال شود.