ایمینلغتنامه دهخداایمین . (ا) قلبه و جفت . (ناظم الاطباء). خیش . دو گاو یا چند اسب که باهم بسته باشند. (اشتینگاس ).
ایمینلغتنامه دهخداایمین . (ع اِ) مماله ٔ آمین . (یادداشت به خط مؤلف ). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (یادداشت بخط مؤلف ).
آمین زیستزادbiogenic amineواژههای مصوب فرهنگستانآمینی که از واکنش برخی زیمایهها/ آنزیمهای میکربی با آمینواسیدها تولید میشود
مقدار اَبرcloud amountواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از آسمان که برطبق برآورد از یک نوع اَبر در تراز معینی یا از انواع اَبر در ترازهای گوناگون پوشیده میشود
علامت نقطۀ نشانهرویrunway aiming point marking, aiming point markingواژههای مصوب فرهنگستاندو خط موازی ترسیمشده در نقطۀ نشانهروی که برای نشست صحیح به خلبان کمک میکند