آییننامۀ بینالمللی امنیت کشتیها و تسهیلات بندریinternational ship and port facility codeواژههای مصوب فرهنگستانآییننامهای که سازمان بینالمللی دریانوردی برای تأمین و ارتقای امنیت کشتیها و تسهیلات بندری تدوین کرده و لازمالاجراست اختـ . آییننامۀ باکوب ISPS code
عین انیلغتنامه دهخداعین انی . [ع َ ن ِ اُ نا ] (اِخ ) موضعی است . (از منتهی الارب ). وظاهراً همان «عین انا» است . رجوع به عین انا شود.
عان عانلغتنامه دهخداعان عان . (اِ صوت ) حکایت صوت خر. عرعر. نهیق : بترنم هجای من خوانی سرد و ناخوش بود ترنم خرچو به عان عان رسی فرومانی ای مه عان عان خر نه عم عم خر [ کذا ]سوزنی .
نوع دوستیلغتنامه دهخدانوع دوستی . [ ن َ / نُو ] (حامص مرکب ) بشردوستی . محبت و دلسوزی در حق افراد نوع . نوع پرستی .
رژیم تکخواریmono dietواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رژیم سمزدا که در آن فقط از یک نوع غذا، معمولاً یک نوع میوه یا سبزی مانند سیب یا انگور، یا یک نوع نوشیدنی استفاده میشود
اینفرهنگ فارسی عمیداشاره به نزدیک. Δ اگر با اسم دیگر به کار رود صفت است و اگر به تنهایی به کار رود ضمیر است و به اینان و اینها جمع بسته میشود.
اینلغتنامه دهخدااین . (ضمیر، ص ) ضمیر اشاره برای نزدیک . مقابل آن . ج ، اینها، اینان . (فرهنگ فارسی معین ). کلمه ٔ اشاره که بدان به شخص یا شی ٔ حاضر اشاره میکنند. و چون این کلمه پس از موصوف واقع و موصوف بآن اضافه شود الفش در درج ساقط گردد. (از ناظم الاطباء). پهلوی ، «ان » . از ایرانی باستان
اینلغتنامه دهخدااین . [ اَ ] (ع اِ) ماندگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آدمی . (آنندراج ). || شتر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هنگام . (منتهی الارب ). وقت . (آنن
اینلغتنامه دهخدااین . [ اَ ] (ع مص ) رسیدن هنگام و وقت : آن الوقت ایناً؛ رسید هنگام و وقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و منه : آن لک ان تفعل کذا؛ رسید هنگام که این کاربکنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درمانده گردیدن : آن ایناً؛ ای تعب واعیی ؛ درمان
اینلغتنامه دهخدااین . [ اَ ن َ ] (ع اِ) یکی از مقولات نه گانه ٔعرض است در فلسفه و منطق و آن بودن چیزی است در مکان معین و مخصوص . (فرهنگ فارسی معین ). یکی از مقولات نه گانه ٔ عرضی و آن عبارت از بودن چیزی است در مکان معین و مخصوص . بعضی میگویند: «این » عبارت از نسبت چیزی است بمکانی . شیخ میگوی
داینلغتنامه دهخداداین . [ ی ِ ] (اِخ ) دهی جز دهستان فراهان پائین بخش فرمهین شهرستان اراک . در 34 هزارگزی جنوب باختر فرمهین . راه نیمه شوسه به اراک دارد با 501 سکنه . آب آن قنات . محصول آنجا غلات و بنشن و انگور. شغل اهالی زرا
داینلغتنامه دهخداداین . [ ی ِ ] (ع ص ) وامخواه . طلبکار. مقابل مدیون . وام ده . بستانکار. قرض دهنده . وام دهنده . مقابل بده کار. مقابل وام دار. که بدیگری بعنوان وام نقدی داده است .
دفاینلغتنامه دهخدادفاین . [ دَ ی ِ ] (ع اِ) دفائن . ج ِ دفینه . مالهای مدفون . (از آنندراج ). اندوخته ها. گنجینه ها. رجوع به دفینه و دفائن شود : پادشاهان دفاین جهان و خزاین عالم بر اهل شمشیر صرف کردند... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 7). قابوس
حرکت در اینلغتنامه دهخداحرکت در این . [ ح َ رَ ک َ دَ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از چهار نوع حرکت در عرض . مقابل حرکت در کم و کیف و وضع. حرکت در مکان . جابجا شدن .