ایوان کیفلغتنامه دهخداایوان کیف . [ اَی ْ ن ِ ک َ ] (اِخ ) رجوع به ایوان کی و نزهةالقلوب ج 3 ص 53 شود.
زنیان رومیTrachyspermum copticum, Ammi copticum, Carum copticum, ajwainواژههای مصوب فرهنگستانگونهای زنیان به شکل گیاهی یکساله به ارتفاع 20 تا 50 سانتیمتر و معطر و با برگهای 2 تا 3 بار شانهای و گلهای سفید و گلآذین چتری و میوههایی به طول 2 میلیمتر
چاوانلغتنامه دهخداچاوان . (نف ، ق ) در حال چاویدن . بانگ کنان مرغی از دوری فرزند یااز بیم و جز آن . چاوچاوان . رجوع به چاوچاوان شود.و رجوع به چاو شود.
آهوانلغتنامه دهخداآهوان . [ هَُ ] (اِ) ج ِ آهو : همه مرگ رائیم پیر و جوان که مرگ است چون شیر و ما آهوان .فردوسی .
آهوانلغتنامه دهخداآهوان . [ هَُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سمنان بدامغان ، میان تیلستان و کلاته یعقوب در 266 هزارگزی طهران .
هائوآنلغتنامه دهخداهائوآن . (اِخ ) بنابر روایات فرزندان وی به همراه فرزندان دو تن دیگر به نام ت ِمِن و آاِرپ ُ به اتفاق پِردّیکاس نامی از آرُکس به مقدونیه آمده و در آنجا قرار گزیدند و شهر اِژس را مقر حکومت کردند (600 ق .م .). اینان و اعقابشان به مرور سایر قسمت
ایوان کیلغتنامه دهخداایوان کی . [ اَی ْ ن ِ ک َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش ایوانکی . تابع شهرستان دماوند و 3000 تن سکنه دارد. (فرهنگ فارسی معین ). ایوان کیف .
کاراکسلغتنامه دهخداکاراکس . (اِخ ) شهری بوده وصل به پیل کاسپین که سر دره ٔ خوار حالیه باشد و بنا بر تحقیقاتی که بعمل آمد شهر کاراکس در جائی بوده که حالا ایوان کیف است . (و باید دانست که پیل در زبان یونانی بمعنی دروازه است پس پیل کاسپین یعنی دروازه ٔ کاسپین ).
غارلغتنامه دهخداغار. (اِخ ) نام بلوکی به نزدیکی طهران . ناحیتی به جنوب غربی طهران . در نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی آمده : و طهران و فیروزان از معظم ناحیت غار است . این ولایت به چهار قسم است ناحیت اول بهنام و در او شصت پاره دیه است ، ورامین و خاوه از معظم قرای آن ناحیه است . دوم ناحیت سبورقرچ و
ایوانفرهنگ فارسی عمید۱. صفه؛ پیشگاه اتاق.۲. قسمتی از ساختمان که جلو آن باز و بیدروپنجره باشد.۳. [قدیمی] کاخ پادشاه.
ایوانلغتنامه دهخداایوان . [ اَی ْ / اِی ْ ] (اِ) صفه و طاق . (برهان ). صفه و طاق عموماً و طاق و عمارتی را گویند که شکل آن محرابی وهلالی باشد خصوصاً. (آنندراج ). نشستنگاه بلند که بر آن سقف باشد در کوشک و دالان بزرگ . (غیاث ). خانه ٔ پیش گشاده . (دهار). درگاه .
ایوانفرهنگ فارسی معین(اَ یا اِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - صفه ، پیشگاه اتاق . 2 - بخشی از ساختمان که سقف دارد اما جلو آن باز است و در و پنجره ندارد و مشرف به حیاط است . 3 - کاخ .
پیروزه ایوانلغتنامه دهخداپیروزه ایوان . [ زَ / زِ اَ / اِ ] (اِ مرکب ) ایوانی از پیروزه . ایوانی برنگ پیروزه . مجازاً، آسمان : ز عمر اینجهانی هر که حق خویش بشناسدبرون باید شدنش از زیر این پیروزه ایوانه
پیش ایوانلغتنامه دهخداپیش ایوان . [ اَ / اِ ] (اِ مرکب ) فضای مرتفع و مهتابی جلو ایوان که سقف ندارد. صحن خانه . (آنندراج ) : ای در روش شهنشهی جفت بطاق گردون به درت ز کهکشان بسته نطاق هنگام سلام پیش ایوان تو عرش نازد بجواب اب
سایوانلغتنامه دهخداسایوان . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) همان سایبان است . (آنندراج ). رجوع به سایبان و سایه بان شود.
سایوانلغتنامه دهخداسایوان . [ ی َ / ی ِ ](اِ مرکب ) (جشن ...) عید مظله ٔ یهود : و نزدیک شد عید مظله ، یعنی سایوان یهودیان . (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 108).