ایومنلغتنامه دهخداایومن . [ اَ م َ ] (اِ) بلغت زند و پازند چشم را گویند که به عربی عین خوانند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (هفت اقلیم ). بلغت زند و پازند چشم و عین . (از ناظم الاطباء).
هوپمنلغتنامه دهخداهوپمن . [ م َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند روی را گویند و به عربی وجه خوانند. (برهان ). هزوارش کلمه ٔ پهلوی ِ«رُد» به معنی روی است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
هومنفرهنگ نامها(تلفظ: hu man) (هو = خوب + من/ مان = اندیشه و روح) به معنی دارندهی روح خوب و نیک اندیش ؛ (در اعلام) نام پسر ویسه و برادران پیران و یکی از سرداران افراسیاب .