مبشوشلغتنامه دهخدامبشوش . [ م َ ](ع ص ) تازه روی و شادمان . (آنندراج ). بابشاشت و شادمانی و تازه رویی . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مبتهجدیکشنری عربی به فارسیشناور , سبک , سبکروح , خوشدل , بشاش , خوش روي , سرحال , بابشاشت , شاد , دلگشا , شادمان هلهله کننده , فرخنده , فيروز