بابینهلغتنامه دهخدابابینه . [ ن ِ ] (اِخ ) ژاک (1794-1872م .). فیزیک دان و منجم فرانسوی متولد به لوزین یان . آلت اندازه گیری زاویه های زمین و آلت تشخیص اینکه نوری مستقیماً از منبع آمده یا بر اثر تقطب نورحاصل شده است ، از اوست .
اصل بابینهBabinets principleواژههای مصوب فرهنگستاناصلی که بنا بر آن دو پردۀ مکمل نقشِ پراشهای یکسان تولید میکنند
جبرانگر بابینهBabinet compensatorواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای تحلیل نور قطبیده، متشکل از دو منشور کوارتز که در کنار هم قرار میگیرند
بیابانیلغتنامه دهخدابیابانی . (ص نسبی ) بدوی و صحرایی . (ناظم الاطباء). بدوی . صحرایی . صحرانشین . (فرهنگ فارسی معین ). بادی . (ترجمان القرآن ) : کرد صحرانشین کوه نبردچون بیابانیان بیابان گرد. نظامی . || وحشی و بی تربیت . (ناظم الاطبا
بیابانیفرهنگ فارسی عمید۱. مربوط به بیابان: جانوران بیابانی.۲. [مجاز] وحشی: غول بیابانی.۳. مربوط به خارج شهر: اتوبوس بیابانی.۴. کسی که در بیابان بهسر میبرد.
اصل بابینهBabinets principleواژههای مصوب فرهنگستاناصلی که بنا بر آن دو پردۀ مکمل نقشِ پراشهای یکسان تولید میکنند
جبرانگر بابینهBabinet compensatorواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای تحلیل نور قطبیده، متشکل از دو منشور کوارتز که در کنار هم قرار میگیرند
اصل بابینهBabinets principleواژههای مصوب فرهنگستاناصلی که بنا بر آن دو پردۀ مکمل نقشِ پراشهای یکسان تولید میکنند
جبرانگر بابینهBabinet compensatorواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای تحلیل نور قطبیده، متشکل از دو منشور کوارتز که در کنار هم قرار میگیرند