باطنیلغتنامه دهخداباطنی . [ طِ ] (ص نسبی ) منسوب است به فرقه ٔ موسوم به باطنیه . آنکه بطریقه ٔ باطنیه گرویده باشد. سَبعی . قرمطی . هفت امامی . اسماعیلی . تعلیمی . فاطمی . رفیق . (النقض حاشیه ٔ ص 93). ج ، باطنیان و باطنیون : باطنش هس
باطنیلغتنامه دهخداباطنی . [ طِ ] (ص نسبی ) منسوب به باطن . مقابل ظاهری . درونی . داخلی . ذاتی . جوهری .
طوقدیکشنری عربی به فارسیتنگ اسب , محيط , قطر شکم , ابعاد , تنگ بستن , بست , بست اهني وچرمي , باتنگ بستن , دور گرفتن , يقه گرد و حلقوي چين دار مردان و زنان قرون 61 و 71 ميلا دي , غرور , تکبر , پرخاش , تاه کردن , چروک کردن , ناهموار کردن