باجنیدلغتنامه دهخداباجنید. [ ج ُ ن َ ] (اِخ ) احمدبن عبدالرحمن باجنید الخضرمی . او راست : غایةالمطلوب فیما یتعلق بفعل النسک عن المیت والمغضوب ، که بسال 1329 هَ . ق . در 50 صفحه در جده در مطبعة الاصلاح الاهلیة بچاپ رسیده است . (
بازپندلغتنامه دهخدابازپند. [ پ َ] (اِ) قسمی باز است . (یادداشت مؤلف ) : گر ز ره پند او داد دهد داد بگ چوژه ز بن برکند شهپر بر بازپند.سوزنی .
باگزندلغتنامه دهخداباگزند. [ گ َ زَ ] (ص مرکب ) (از: با+ گزند) دارای آسیب . زیان دار. زیان آور : به بازارگان گفت لب را ببندکزین سودمندیم و هم باگزند. فردوسی .و رجوع به گزند شود.
باجوندلغتنامه دهخداباجوند. [ باج ْ وَ ] (اِخ ) دهی از دهستان آختاچی بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد در 25هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 14هزارگزی باختر شوسه ٔ بوکان بمیاندوآب . کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی . سکنه ٔ آن <span class="hl" d