فرهنگ فارسی عمید
۱. از مردم بازار؛ تاجر.۲. [مجاز] متداول در بازار یا در بین تودۀ مردم: لهجهٴ بازاری.۳. [مجاز] بیکیفیت.۴. [مجاز] بدون ارزش هنری؛ مبتذل:رمان بازاری.۵. [مجاز] بیادب؛ بیظرافت.۶. [مجاز] در معرض دید همه.۷. (صفت نسبی، قید) مانند افراد بازاری؛ مقتصدانه: چقد بازاری فکر م