باددادهلغتنامه دهخدابادداده . [ دا دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) آنچه در معرض باد قرار گرفته باشد چون خرمن و جز آن . || آنچه بباد داده شده .بربادرفته . تلف شده . ازدست رفته . نیست و نابود شده .
پریشفرهنگ فارسی عمید۱. پریشیده؛ پریشان.۲. پراکنده؛ متفرق.۳. بهبادداده (بهصورت اضافه): زلفِ پریش.۴. (بن مضارعِ پریشیدن) = پریشیدن۵. پریشانکننده؛ پریشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خاطرپریش، خاکپریش.
انبیسلغتنامه دهخداانبیس . [ اَم ْ ] (اِ) خرمن غله ٔ پاک کرده . (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا). توده ٔ غله ٔپاک کرده ، و فی السامی البصرة انبیس . (فرهنگ رشیدی ). خرمن غله ٔ بادداده و پاک کرده . (فرهنگ فارسی معین ).