بادونلغتنامه دهخدابادون . (ع ص ، اِ) ج ِ بادی . بیابانیان . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 25) (منتهی الارب ).
بادن بادنلغتنامه دهخدابادن بادن . [ دِ دِ ] (اِخ ) باد. نام شهری از دوک نشین بزرگ بهمین نام دارای 15730 تن جمعیت و بواسطه ٔ حمامهای معدنی معروف و مشهور است . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
پردیس بدن انسان،پارک بدن انسان، پردیس بدن، پارک بدنhuman parkواژههای مصوب فرهنگستانپارکی که در آن کودکان و والدین آنها با بدن انسان و اندامهای بدن بهصورت سهبعدی آشنا میشوند
اسپارواژهنامه آزاداسپار:(Spar) _ معنی:نفرین کردن ، دعای شر إسپار:الف با کسره ،سین ساکن ، (Spar) معنی:نوعی از لبنیات =ماست چکیده مخلوط با داروهای گیاهی و محلی مانند زیره ؛بادیون؛ گلپر و غیره. (لری) اسبار؛ بیل زدن زمین کشاورزی، برای نرم کردن خاک.