باروسیلغتنامه دهخداباروسی .(اِخ ) ابوالحسن سلم بن الحسن الباروسی . ابوعبدالرحمن سلمی در تاریخ صوفیه از او نام برده است و گوید وی از قدماء صوفیه نیشابور و مستجاب الدعوه و استاد حمدون قصاب بود. (معجم البلدان : باروس ) (انساب سمعانی ).
باروسیلغتنامه دهخداباروسی .(ص نسبی ) منسوب به باروس ، قریه ای از قرای نیشابور نزدیک دروازه ٔ شهر. (معجم البلدان ) (انساب سمعانی ).
بیوراسپلغتنامه دهخدابیوراسپ . [ وَ اَ ] (اِخ ) بیوراسب . رجوع به بیوراسب و مجمل التواریخ والقصص شود.
باروشلغتنامه دهخداباروش . (اِخ ) پیر ژول سیاستمدار فرانسوی متولد بپاریس (1802-1870م .)، وزیر ناپلئون سوم .
بارپوشلغتنامه دهخدابارپوش .(اِ مرکب ) جامه که بر بار پوشند تا از صدمت باران وآفتاب مصون ماند. || ظاهراً بالاپوش : و سواران بر عقب می آمدند و موضعی که جواز تعذرزیادت داشت بارپوشها می انداخت . (جهانگشای جوینی ).