بورانیهلغتنامه دهخدابورانیه . [ نی ی َ ] (اِ) نوعی ، طعام منسوب به بوران دختر حسن بن سهل ، زن مأمون خلیفه ٔعباسی . (منتهی الارب ). طعامی منسوب به بوران و همان بورانی است . (ناظم الاطباء). و رجوع به بورانی شود.
بارانهلغتنامه دهخدابارانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) شه تیرکه چوب کلان مکان باشد. (آنندراج ) (دِمزن ). تره ٔ [ ظ: طره ٔ ] جلو عمارات . (ناظم الاطباء). رجوع به شعوری ج 1 ورق 191 شود. || نام رستنی است
بارانهفرهنگ نامها(تلفظ: bārāne) (باران + ه (پسوند نسبت)) ، منسوب به باران، ← باران ؛ علاوه بر این نام رستنی ]گیاهی[ است ، بادرنجبویه ، بادرنگبویه .
بارانه کردنلغتنامه دهخدابارانه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بمخاطره افتادن . (شعوری ج 1 ورق 180). بخطر و در مخاطره افتادن . (ناظم الاطباء: بارانه ). || از یک جا پریدن . (شعوری ج <span clas