باریکهلغتنامه دهخداباریکه . [ ک َ / ک ِ ] (ص ) باریک وتنک (تک ): از یک راه باریکه رفتم و خیلی صدمه خوردم . (فرهنگ نظام ). مقدار کم . چیز اندک . شی ٔ ناقابل . کم ارزش : یک باریکه کهنه . آب باریکه ؛ رزق کم . رزق اندک .یک باریکه از کنار ماهوت . یک باریکه چوب . یک
باریکهدیکشنری فارسی به انگلیسیband, bar, cut, fillet, ribbon, shaving, shred, slice, sliver, snip, splinter, split, strip, tab, thong
باریکهفرهنگ مترادف و متضاد۱. باریک، لاغراندام، ظریف ۲. تکه باریک(کاغذ، پارچه و ) ۳. سطح دراز و کمعرض (زمین و ) ۴. باب، بغاز، تنگه ۵. اشعه، پرتو
باریکهشکافbeam splitterواژههای مصوب فرهنگستانابزاری اپتیکی برای شکافتن باریکۀ نور در امتداد دو یا چند مسیر
دوشکستی مثبتpositive birefringenceواژههای مصوب فرهنگستاننوعی دوشکستی که در آن سرعت باریکۀ عادی بیش از نور باریکۀ غیرعادی است
واکانونشdefocusingواژههای مصوب فرهنگستانجلوگیری از کانونیشدن باریکهای از نور یا تابش الکترومغناطیسی یا باریکهای از ذرات
slabsدیکشنری انگلیسی به فارسیاسلب ها، تخته سنگ، ورقه، قطعه، تکه، لوحه، باریکه، لیز، چسبناک، تکهتکه کردن، با اره تراشیدن، باریکه باریکه شدن
باریکه صادقیلغتنامه دهخداباریکه صادقی . [ ک ِ دِ ] (اِخ )دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 6 هزارگزی شمال باختری هرسم جنوب خاوری شاه آباد واقع است منطقه ای است جلگه ای ، سردسیر با 250 تن سکنه . آبش از رودخانه ما
باریکه نظاملغتنامه دهخداباریکه نظام . [ ک ِ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 4 هزارگزی باختر هرسم و یکهزار گزی جنوب خاوری شاه آباد واقع است . سرزمینی است جلگه ای سردسیر. با 700 تن سکنه . آبش از رو
باریکهشکافbeam splitterواژههای مصوب فرهنگستانابزاری اپتیکی برای شکافتن باریکۀ نور در امتداد دو یا چند مسیر
خط باریکهbeamlineواژههای مصوب فرهنگستانمسیر حرکت باریکة ذرات در مجموعة شتابدهنده تا رسیدن به ایستگاه آزمایش
تشدیدگر باریکهbeam resonator, open resonatorواژههای مصوب فرهنگستانابزاری برای محصور کردن باریکۀ لیزر یا هر تابش الکترومغناطیسی در ناحیۀ مشخصی از فضا
زاویة باریکهbeam angleواژههای مصوب فرهنگستان1. در آنتنها، زاویة رأس مخروطی که نوک آن منطبق بر چشمة تابش است و سطح جانبی آن منحنی توزیع میدان تابش را در نقاطی قطع میکند که در آنها شدت تابش به نصف مقدار بیشینه میرسد 2. زاویة فضایی متناظر با فاصلهای عرضی که در آن شدت تابش به نصف شدت بیشینه کاهش مییابد متـ . پهنای باریکه beam width