بازساختِ شناختیcognitive restructuringواژههای مصوب فرهنگستانروشـی در شناختدرمانـیِ شناختی و رفتاردرمانـیِ شناختی برای کمک به مُراجع برای شناسایی بـاورهای نـادرست یا تحریفهای شناختـی (cognitive distortion) او، همنظور کنار گذاشتن و تعدیل آنها
رویکرد بازساختی ـ واپسروregressive-reconstructive approachواژههای مصوب فرهنگستانروشی در رواندرمانی که در آن مُراجع تشویق میشود تا موقعیتهای هیجانی شدید ضربهزا را که در مراحل پیشین زندگانی رخ داده است دوباره تجربه کند
اصلاحدیکشنری عربی به فارسیتعمير کردن , مرمت کردن , درست کردن , رفو کردن , بهبودي يافتن , شفا دادن , باز خريد , خريداري و ازاد سازي , رستگاري , بهسازي , بازساخت , بهسازي کردن , ترميم کردن , اصلا حات , تجديد سازمان , اصلا ح , تهذيب