بازپروریrehabilitationواژههای مصوب فرهنگستاناحیای زمین تخریبشده برای دستیابی به سطح قبلی تولید و پایدار نگهداشتن آن
طبیعتگردی احیاگرrestoration ecotourismواژههای مصوب فرهنگستاننوعی طبیعتگردی متمرکز بر بازپروری محیطزیست و بازسازی صدمات واردشده بر آن که امکان مشارکت داوطلبان را نیز فراهم میکند
رفعخستگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه عخستگی، نیروبخشی، بازپروری، احیا، نقاهت، تازهسازی، استراحت آنتراکت، ایست، مکث، توقف تفریح، سرگرمی، عیاشی داروی محرّک نفس تازه
ترکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام م] ترک، ترک عادت ترک استفاده، عدم استعمال، برکناری، عدماستفاده ویرانی، زوال تمرین نداشتن، عدم مهارت ترک اعتیاد، بازپروری
تقویتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت و دادن، توانبخشی، استحکام، تجدید قوا، امداد، نیرو بخشیدن، نیروزایی، دوپینگ امداد، کمک استحکام، آهنکشی، سخت کردن، سختی (سفتی) تهییج، تحریک نقاهت، بازپروری، ابقا، احیا مواد نیروزا، تقویت کننده، داروی محرک تأکید