بازگشتپذیریreversibility 1واژههای مصوب فرهنگستاندر نظریۀ رشد شناختی پیاژه، فعالیتی ذهنی که زنجیرهای از رویدادها را وارونه میکند یا حالت تغییریافتهای از امور را به وضعیت اولیۀ خود بازمیگرداند
بازگشتفرهنگ فارسی عمیدبازگرد؛ برگشتن از جایی؛ مراجعت؛ عود.بازگشتن۱. بازگردیدن؛ برگشتن.۲. برگشتن از جایی؛ مراجعت کردن.۳. [قدیمی، مجاز] توبه کردن.۴. [قدیمی] از کاری دست برداشتن.۵. [قدیمی] منصرف گشتن.
بازگشتلغتنامه دهخدابازگشت . [ گ َ ] (مص مرکب مرخم ) عود. مراجعت . (آنندراج ). رجعت . (ناظم الاطباء). ارتجاع . رجوع . مرجع : دانی که من مقیمم بر درگه شهنشه تا بازگشت سلطان از قلبگاه ساری . منوچهری .و چون کرانه شوید بازگشت بدوست . (تار
کنش راهبردیstrategic actionواژههای مصوب فرهنگستانحرکتی بازارمدارانه و نیازمند استفاده از منابع فراوان که قابلیت اجرا یا بازگشتپذیری آن پس از اجرا بسیار دشوار است