بازگونگیلغتنامه دهخدابازگونگی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) مخالفت . عدم موافقت .(ناظم الاطباء). || دیگرگونی : یکی از بازگونگیش [ جهان ] همانک گل در و پنجه است و نیم صداست چپ نهادند عقد نهصد راراست گیریش نه صد و نه نود است .
بازیانیلغتنامه دهخدابازیانی . (اِخ ) دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه در 13 هزارگزی جنوب کوزران و 3 هزارگزی کاکیها و در دامنه واقع است . ناحیه ای است سردسیر و 80 تن سکنه دارد. آب آن از چاه
بوزانیلغتنامه دهخدابوزانی . (ص نسبی ) منسوب به بوزانه است که قریه ای است از قرای اسفراین . (لباب الانساب ) (الانساب سمعانی ).
بازگونلغتنامه دهخدابازگون . (ص مرکب ،ق مرکب ) سرنگون . واژگونه . وارونه . برگشته . (ناظم الاطباء). واژگون . (آنندراج ) (فرهنگ ضیاء) : بازگون است جمله کار جهان تا بحدی که ماورای حدست . بدرالدین چاچی (از فرهنگ ضیاء).و رجوع به بازگونه و
بازگونهلغتنامه دهخدابازگونه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) معکوس . (شعوری ). مقلوب . مایل به تحت . (ناظم الاطباء). بر وزن و معنی واژگونه . باشگونه . (آنندراج ). برعکس . برخلاف میل و رضا : بازگونه است جمله کار جهان تا بحدی که ماورای حدس
باشگونگیلغتنامه دهخداباشگونگی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) بازگونگی . حالت مقلوب و معکوس بودن . (شعوری ج 1 ص 198). واژگونگی : زین باشگونگی که ترا رسم و عادتست خود