باسلیقگیلغتنامه دهخداباسلیقگی . [ س َ ق َ / ق ِ ] (حامص مرکب ) سلیقه داشتن . در کاری سلیقه به خرج دادن . پاکیزگی در کار و غیر آن . و رجوع به سلیقه شود.
لفافکشی باشلقیstretch hood wrapping systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بستهبندی که در آن کلاهک کشایندی لولهایشکلی را بر روی چهار طرف یک بارکف میکشند
بوسلیکلغتنامه دهخدابوسلیک . [ س ُ ل َ ] (اِ مرکب ) نام مقامی از جمله ٔ دوازده مقام موسیقی . (برهان ) (از غیاث )(انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). رجوع به آهنگ شود.
باسلقفرهنگ فارسی عمیدنوعی شیرینی که با نشاسته، شکر، و مغز گردو به شکل لوله درست کرده و به نخ میکشند.