خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باسم
/bāsem/
معنی
تبسمکننده؛ لبخندزننده؛ آنکه لبخند میزند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
باسم
فرهنگ نامها
(تلفظ: bāsem) (عربی) (در قدیم) تبسم کننده ، شکر .
-
باسم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] bāsem تبسمکننده؛ لبخندزننده؛ آنکه لبخند میزند.
-
باسم
لغتنامه دهخدا
باسم . [ س ِ ] (ع ص ، اِ) خندان بی آنکه صدایی از دهان خارج شود. از مصدر بَسم . (اقرب الموارد). گشودن لبان بطوری که نموداری از خنده شود و آن کمترین صورت خنده و بهترین آن است . (از تاج العروس ). و قال الزجاج : التبسم اکثر ضحک الانبیاء. (تاج العروس ). خ...
-
واژههای مشابه
-
باسم زدن
دیکشنری فارسی به عربی
حافر
-
جستوجو در متن
-
bas mitzvah
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باسم میثاوه
-
bas mitzvah
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باسم میثاوه
-
متبسم
واژگان مترادف و متضاد
۱. باسم، خندان، لبخندزنان ۲. شادان، شادمان، مبتهج، مشعوف ≠ گریان
-
hoofing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوسفند، باسم زدن، لگد زدن، پای کوبیدن، رقصیدن
-
hoofed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوسفند، باسم زدن، لگد زدن، پای کوبیدن، رقصیدن
-
ase
پزشکی
پسوندی است که برای نام گذاری آنزیم بکار میرود معمولا باسم ماده اصلی ...
-
حافر
دیکشنری عربی به فارسی
سم , کفشک , حيوان سم دار , باسم زدن , لگد زدن , پاي کوبيدن , رقصيدن , بشکل سم
-
hoofs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوسفند، سم، کفشک، حیوان سم دار، باسم زدن، لگد زدن، پای کوبیدن، رقصیدن
-
hoof
روانشناسی
سم ، کفشک ، حیوان سم دار ، باسم زدن ، لگد زدن ، پای کوبیدن ، رقصیدن ، ...