خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باشنگان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باشنگان
/bāšangān/
معنی
پالیز؛ جالیز؛ زمینی که در آن خیار، خربزه، و مانندِ آنها کاشته باشند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
باشنگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāšangān پالیز؛ جالیز؛ زمینی که در آن خیار، خربزه، و مانندِ آنها کاشته باشند.
-
باشنگان
لغتنامه دهخدا
باشنگان . [ ش َ ] (اِ) خربزه زار. (آنندراج ). فالیز خربوزه . (ناظم الاطباء).