خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باطری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
باطری
/bātri/
معنی
= باتری
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باتری، پیل، قوه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
باطری
واژگان مترادف و متضاد
باتری، پیل، قوه
-
باطری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: batterie] (برق) bātri = باتری
-
باطری
لغتنامه دهخدا
باطری . (فرانسوی ، اِ) بمعنی دستگاهی که از یک سری پیل و آکومولاتور تشکیل شده است و برای ذخیره و تولید الکتریسته در اتومبیل و وسائل دیگر بکار رود. دستگاهی که در حکم مخزن الکتریسته و عبارت از ابزاری الکتروشیمی است . در هر خانه از این دستگاه چند صفحه ٔ ...
-
باطری
دیکشنری فارسی به عربی
بطارية
-
باطری
واژهنامه آزاد
آتشبار
-
واژههای مشابه
-
باطری ساز
لغتنامه دهخدا
باطری ساز. (نف مرکب ) باتری ساز. سازنده ٔ باطری . آنکه باطری سازد و تعمیر کند.
-
باطری سازی
لغتنامه دهخدا
باطری سازی . (حامص مرکب ) عمل باطری ساز. || (اِ مرکب ) جای ساختن باطری . جای تعمیرباطری .
-
باطری انباری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
storage battery
-
باطری خورشیدی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
solar battery
-
بارکردن باطری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
charge
-
برق و باطری
فرهنگ گنجواژه
تغذیه دو حالته.
-
شارژ کردن باطری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
charge
-
شارژ کردن کم باطری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
undercharge
-
پر کردن دوباره باطری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
recharge