باطلاقلغتنامه دهخداباطلاق . (اِخ ) دهی است از دهستان گرم بخش ترک شهرستان میانه که در 20 هزارگزی خاوربخش و 16 هزارگزی شوسه ٔ میانه به خلخال واقع است . ناحیه ای است کوهستانی با آب و هوای معتدل و 81</spa
باطلاقلغتنامه دهخداباطلاق . (ترکی ، اِ) باتلاق . زمینی با آبی راکد که پای درآن فرو رود. (یادداشت مؤلف ). گِلزار. لجن زار. خلاب .زمینی یا شوره زاری سخت گلناک و سست بسبب ایستادن آب در آن که اجسام بر آن قرار نتوانند گرفت و فروروند. || اجمه . (ج ، آجام ). (یادداشت مؤلف ).
باتلاق (باطلاق)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی اق (باطلاق)، مرداب، تالاب، برکه، مانداب، لجنزار، ریگ روان، منجلاب، گِل آبگند، آب ایستاده، آب مرده، آب راکد، آب فاضلآب ◄ گنداب راهآب، دریاچه چاه ◄ حفره
باتلاقلغتنامه دهخداباتلاق . (ترکی ، اِ) کلمه ٔ ترکیست ، بمعنی زمینی که آب بسیار همیشه آنرا گلناک دارد بدان حد که پای یا تن آدمی و ستور در آن فروشود. لجن زار. مرداب . زمین پر گل و لای که عبور کاروان از آن مشکل بود. (ناظم الاطباء). رجوع به باطلاق شود.
باتلاقswampواژههای مصوب فرهنگستان1. قطعه زمینی که دارای خاک اسیدی یا قلیایی ضعیف و پوشیده از آب کمعمق و گیاهان کوتاه و چوبی است 2. تالابی غالباً پوشیده از درختان و درختچهها که بهطور متناوب غرقاب میشود
باطلاقیلغتنامه دهخداباطلاقی . (ص نسبی ) منسوب به باطلاق . باطلاق بودن زمینی که بصورت باطلاق در آمده باشد. رجوع به باطلاق شود.
گربه ٔ باطلاقیلغتنامه دهخداگربه ٔ باطلاقی . [ گ ُ ب َ / ب ِی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گربه ٔ باطلاقی حیوانی است که در نواحی گیلان و طارم و مازندران یافت میشود.
باطلاق جزموریانلغتنامه دهخداباطلاق جزموریان . [ ق ِ ج َ زِ ] (اِخ ) باطلاقی در جنوب کوه شاهسواران درحوالی رود بمپور بلوچستان . رجوع به جزموریان شود.
باطلاق گاوخونیلغتنامه دهخداباطلاق گاوخونی . [ ق ِ ] (اِخ ) باطلاقی در جنوب شرقی اصفهان که بقایای زاینده رود در آن فرو میرود. رجوع به گاوخونی شود.
باتلاق (باطلاق)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی اق (باطلاق)، مرداب، تالاب، برکه، مانداب، لجنزار، ریگ روان، منجلاب، گِل آبگند، آب ایستاده، آب مرده، آب راکد، آب فاضلآب ◄ گنداب راهآب، دریاچه چاه ◄ حفره
باطلاق جزموریانلغتنامه دهخداباطلاق جزموریان . [ ق ِ ج َ زِ ] (اِخ ) باطلاقی در جنوب کوه شاهسواران درحوالی رود بمپور بلوچستان . رجوع به جزموریان شود.
باطلاق گاوخونیلغتنامه دهخداباطلاق گاوخونی . [ ق ِ ] (اِخ ) باطلاقی در جنوب شرقی اصفهان که بقایای زاینده رود در آن فرو میرود. رجوع به گاوخونی شود.
باطلاقیلغتنامه دهخداباطلاقی . (ص نسبی ) منسوب به باطلاق . باطلاق بودن زمینی که بصورت باطلاق در آمده باشد. رجوع به باطلاق شود.