يُبَايِعُونَفرهنگ واژگان قرآنبيعت مي کنند (وقتي ميگويند با کسي بيعت کرد يعني عهد کرد که تا حد توانش از او اطاعت کند و اين کلمه از ماده بيع (به معني دادن کالا و گرفتن بهاي آن است) و چون رسم عرب و همچنين در ايران اين بود که وقتي ميخواستند معامله را قطعي کنند ، به يکديگر دست ميدادند ، و گويا با اين عمل مساله نقل و انتقال را نشان
باعونیلغتنامه دهخداباعونی . (اِخ ) محمدبن احمدبن ناصر، ملقب به شمس الدین دمشقی شافعی . او راست : «ینابیع الاحزان » و «نظم سیرة مغلطای » و «ارجوزة فی الخلفاء العباسیین ». او بسال 871 هَ . ق . در دمشق درگذشت . رجوع شود به الاعلام زرکلی ج <span class="hl" dir="ltr
باعونیلغتنامه دهخداباعونی . (اِخ ) محمدبن یوسف بن احمد باعونی ملقب به بهاءالدین از فضلای دمشق بود. چند ارجوزه در تاریخ دارد که از آنجمله ارجوزه در «سیرةالملک الاشرف قایتبای » را میتوان نام برد. وی بسال 910 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج <span class="hl"
باوندیکشنری عربی به فارسیاغل حيوانات گمشده وضاله , اغل , بازداشتگاه بدهکاران وجنايتکاران , استخر يا حوض اب , واحد وزن (امروزه معادل 34296 و 354 گرم ميباشد) , ليره , واحد مسکوک طلا ي انگليسي , ضربت , کوبيدن , اردکردن , بصورت گرد در اوردن , بامشت زدن
باعونیلغتنامه دهخداباعونی . (اِخ ) محمدبن احمدبن ناصر، ملقب به شمس الدین دمشقی شافعی . او راست : «ینابیع الاحزان » و «نظم سیرة مغلطای » و «ارجوزة فی الخلفاء العباسیین ». او بسال 871 هَ . ق . در دمشق درگذشت . رجوع شود به الاعلام زرکلی ج <span class="hl" dir="ltr
باعونیلغتنامه دهخداباعونی . (اِخ ) محمدبن یوسف بن احمد باعونی ملقب به بهاءالدین از فضلای دمشق بود. چند ارجوزه در تاریخ دارد که از آنجمله ارجوزه در «سیرةالملک الاشرف قایتبای » را میتوان نام برد. وی بسال 910 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج <span class="hl"
باعونیهلغتنامه دهخداباعونیه . [ نی ْ ی َ ] (اِخ ) منسوب به باعون از قرای عجلون در شرق اردن است .عائشه دختر یوسف بن احمدبن ناصربن حلیفةالباعونیه ، اصلاً از دمشق بود. صاحب دیوان الاسلام گوید: عائشه دختریوسف بن احمد، زنی دانشمند و ادیب و خردمند و صوفی ومادر عبدالوهاب دمشقی شافعی بود و مؤلفاتی دارد
عائشةلغتنامه دهخداعائشة. [ ءِ ش َ] (اِخ ) بنت یوسف بن احمدبن الناصر الباعونی ، مکنی به ام عبدالوهاب . شاعر بود نسبت او به باعون از قراء عجلون در شرق اردن است . مولد او به دمشق بود، و از علماء آن بلاد لغت و ادب فراگرفت . او راست : بدیعیه که بر آن شرحی نیکو نوشته است ، الفتح الحقی ، الملامح الشر
باعونیلغتنامه دهخداباعونی . (اِخ ) محمدبن احمدبن ناصر، ملقب به شمس الدین دمشقی شافعی . او راست : «ینابیع الاحزان » و «نظم سیرة مغلطای » و «ارجوزة فی الخلفاء العباسیین ». او بسال 871 هَ . ق . در دمشق درگذشت . رجوع شود به الاعلام زرکلی ج <span class="hl" dir="ltr
باعونیلغتنامه دهخداباعونی . (اِخ ) محمدبن یوسف بن احمد باعونی ملقب به بهاءالدین از فضلای دمشق بود. چند ارجوزه در تاریخ دارد که از آنجمله ارجوزه در «سیرةالملک الاشرف قایتبای » را میتوان نام برد. وی بسال 910 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ج <span class="hl"
باعونیهلغتنامه دهخداباعونیه . [ نی ْ ی َ ] (اِخ ) منسوب به باعون از قرای عجلون در شرق اردن است .عائشه دختر یوسف بن احمدبن ناصربن حلیفةالباعونیه ، اصلاً از دمشق بود. صاحب دیوان الاسلام گوید: عائشه دختریوسف بن احمد، زنی دانشمند و ادیب و خردمند و صوفی ومادر عبدالوهاب دمشقی شافعی بود و مؤلفاتی دارد