بالاجبارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام بالاجبار، ناچار، باید، بایستی، بایست بیاختیار، بدوناراده، ازخودبیخود بابیمیلی
ناچارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام د] ناچار، بالاجبار هیچکدام، نه این و نه آن، هیچیک، هرکدام بیطرفانه، انصافاً
علیرغمواژهنامه آزادبرخلاف؛ مثلاً «علیرغم میل باطنی» یعنی به ناچار، بالاجبار و بدون تمایل قلبی. بر کامه.
اتفاقاًفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت تفاقاً، دست برقضا، بهطوراتفاقی، ناگهان، بههرحال، بهقید قرعه ابتدابهساکن، الابختکی (اللهبختکی)، بیموجب، بیجهت بدون اراده، ازخودبیخود، بالاجبار ماشاءالله