لغتنامه دهخدا
بالادست . [ دَ ] (ص مرکب ) مقابل پایین دست . مقابل زیردست . مقابل فرودست . || برتر. (آنندراج ). حریف غالب . (غیاث اللغات ) (برهان ). قوی . (آنندراج ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء). شخص متبوع و بزرگتر در کاری . (فرهنگ نظام ) : عشق بالادست بر خاک از وجو