بالبداهةلغتنامه دهخدابالبداهة. [ بِل ْ ب َ هََ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + ال + بداهت ) ناگهان . بی فکر و اندیشه . بطور بدیهه . (ناظم الاطباء). بدیهةً. و رجوع به بداهت شود.
extemporizesدیکشنری انگلیسی به فارسیextemporizes، بالبداهه گفتن، فورا تهیه کردن، بیاندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizedدیکشنری انگلیسی به فارسیextemporized، بالبداهه گفتن، فورا تهیه کردن، بیاندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizingدیکشنری انگلیسی به فارسیextemporizing، بالبداهه گفتن، فورا تهیه کردن، بیاندیشه یا بی مطالعه درست کردن
ارتجلدیکشنری عربی به فارسیبالبداهه گفتن , فورا تهيه کردن , بي انديشه يا بي مطالعه درست کردن , بالبداهه ساختن , انا ساختن , تعبيه کردن